زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

خداجون دوسست دارم............. خیلی زیاد

هروقت به صورت معصوم  زکریا (مخصوصا توی خوابش) نگاه می کنم بیشتر به عظمت خدا پی می برم. هر وقت یه کار تازه ای انجام میده بیشتر به عظمت خدا پی می برم. هر وقت صدای خنده های دلرباش بلند میشه بیشتر به عظمت خدا پی می برم. هر وقت صدای آ و او و د و دا ش توی خونه می پیچه بیشتر به عظمت خدا پی می برم. هر وقت بغلش می کنم و آروم می گیرم بیشتر به عظمت خدا پی می برم. هر وقت .... خلاصه خداجون خیلی دوسست دارم
27 بهمن 1390

دوستت دارم ، مادربزرگ

مادر ، خدا عمرش بده افسانه گوی راستیه اگه یه همزبون می خوای همونی که می خواستیه مادربزرگ تو رو خدا یه بار دیگه قصه بگو واسه دلتنگی دلم رسا و آهسته بگو تو عاشقای بی ریا اونی که سرفرازه باش مادربزرگ تو راوی حکایت های تازه باش ×××××××× مادر عزیزم دستای پر مهرتو می بوسم ××××××××××× این روزها که مرخصی ام تموم شده تمام زحمت نگهداری زکریا با مامانه خدا حفظش کنه همیشه کمک کار و یاورمون بوده وقتی از اداره برمی گردم از خودم دلسوزتر و مهربون تر زکریا رو نگه داشته . از این همه لطف بی حدش خجالت می کشم ...
16 بهمن 1390

دیدار به یاد ماندنی

  امروز مرد کوچک خونه ی ما مهمان یک مرد بزرگ بود مهمان عالم بزرگوار و جلیل القدر حضرت آیت ا... علما حفظه ا... این ملاقات هرچند خیلی کوتاه بود ولی جزء بهترین لحظات عمر زکریای عزیز بود... ...
10 بهمن 1390
1